معماری مانند نقاشی و پیکرتراشی در اثر استفاده از مصالح صنعتی و سرمشق حاصل از اجزای کار صرفاً تخصصی توسط ماشینها دستخوش انقلاب شد. تضادهای بنیادی و حرکت در جهت خلاف سنتها مشابه آنچه که در هنرهای تجسمی دیدهایم در معماری سبکهایی به وجود میآید که در گذشته بیسابقه بوده است. معماری همراه با تمام هنرهای دیگر در زیر سیطرهٔ تکنولوژی نوین قرار میگیرد. به گفتهٔ زیگنرید گیدئون منتقد (مکانیزاسیون، غرق فرمان میراند) این بدان معنی نیست که استعداد فردی در تولید دسته جمعی شد. بلکه معماران صاحب نبوغ، از ماشین و قدرت بالقوه اش برای الهام گرفتنه شکلهای نو استقبال کردن به بیان درستتر معماری و مهندسی به یکدیگر نزدیک تر شدند و غالباً در وجود یک شخص تجسم یافتند و تکنولوژی اگر نگوییم که بر روی هم در الهام بخشیدن به معمار نوین پیشگام شده است همیشه در این کار دخالت داشته است. حیرتآور اینجاست که آرمان دیرینهٔ رنسانس در زمینهٔ وحدت تئوری و عمل ظاهراً به طور کامل در سبکی اساساً متفاوت با سبک رنسانس تحقق مییابد. در هر حال ما در تاریخ معماری نوین چشم گیرتر از گذشته با نوعی تضاد بین کشش فردی هنرمند به تجربهٔ شخصی و نیاز به طرحهای گسترده، عمومی و غیرشخصی که یک شکلی بر شهرهای بزرگ تحصیل میکنند روبرو میشویم. در چارچوب طرح غول آسای نوین دسته جمعی و عمومی فردیت دیرینهٔ میکلانژ یا برنینی بخشی از وجه تمایز تشخیص خود را از دست میدهد. معمار نوین بیشتر استاد کار کارگاههای سدههای میانه شباهت دارد تا با بعدی منزوی دورهٔ رنسانس که اراده اش را بر کل شکل تحمیل میکند. با آن که معماری نوین قهرمانان خاص خود را دارد معمار روزگار ما تا حدودی مانند برادران پیکر تراش و نقاش خود مایل است شخصیتهایش را از جنبشهای گسترده و دسته جمعی سبکها برگزیند نه آنکه آنها را بیافریند. گویی مردان چون فرانک لویدرایت استثناهایی برای اثبات قاعدهاند مادر (معماریهای نمایشگاهی) و ساختمانهای تجاری ریچاردسن و سالیوان شاهد حرکت در یک معماری عملاً مفید با ابعاد بسیار بزرگ و گنجایش هزاران نفر بودهایم.
استخوان بندی فلزی ساختمانهای آمریکاییان مانند کتابخانهٔ سنت ژنویو اثر لابروست در نظرسنجی پوشانده شده بودند که سبکهای سنتی را به یاد میآورند هر چند سالیوان عمیقاً به طراحی تزئینات معماری مستثقل از سنت علاقهمند بود از این حلحاظ این نماینده بزرگ آمریکا در یک جنبش بینالمللی بود که فرانسویها آن را آرت نوو (هنر نوین) مینامیدند. هر چند در کشورهای مختلف نامهای مختلف داشت. هنر نوین با دورهٔ پست امپرسیونیسم از ۱۸۹۰ تا جنگ اول جهانی معاصر بود و اساساً یک سبک تزئینی مبحثی بر شکلهای موجودات طبیعی مخصوصاً شکلهای القا کننده حرکت و رشد بود. کارماید غالب و مشخص کننده آن یک خط مواج، سیال و مارپیچی است که به گرد اجزای ساختمان میپیچد و یا از آن بالا میرود و مارپیچهای در هم بافته اش به پیچکهای کشیده ختم میشود. این سبک به سادگی در ساختمان فلزی سبک به کار بسته شد و مخصوصاً در خانههای شخصی مورد استفاده قرار گرفت هر چند بسیاری از ورودیهای متروی پاریس با موضوعات متعلق به هنر نوین تزئین شدند. نمونهٔ عالی این سبک پلکان هتل وان ایتولده است که در سال ۱۸۹۵ توسط ویکتورهورتا (۱۸۶۱–۱۹۴۷) در بروکسل ساخته شد نام این معمار با کاربست هنر نوین در عرصهٔ معماری جوش خورده است. آزمایشگری تزئینی با اشتیاق هر چه تمام تر به عنوان سبکی حقیقتاً نوین پذیرفته شد هر چند عملاً آخرین ت ظاهر سبک (صنعتگرایانه) سابق سدهٔ ۱۹ بود.
در زمینهٔ هنر نوین هویت پارهای تأثیرات را میتوان مشخص کرد این تأثیرات از تزئینات سرشار، پرشاخ و برگ و دو بعدی و احترام صنعتگرایانه جنبش هنرها و صنایع ویلیام موریس به مصالح کاردر انگلستان سدهٔ ۱۹ تا انحنای آزاد موجی و شلاق گونهٔ طرحهای ژاپنی در نوسان اند. شجاعت هورتا در استفاده از فلز را میتوان در پایههای سبک، تزئینات نرم و انعطافپذیر و خلوص به کار رفته در یکپارچه سازی طرح و ساختمان مشاهده کرد. هنر نوین در دست هورتا موثرترین وسیلهٔ طراحی داخلی بود، هر چند تمامی دیگر هنرها از معماری تا تذهیب کاری کتاب تحت نفوذ این هنر بودند. این سبک را به مقیاس عظیم معمارانه میتوان در عمارت آپاراتمای کازامیلا مشاهده کرد در سال ۱۹۰۰۷ توسط آنتوینوگودی (۱۸۵۲ تا ۱۹۲۶) در بارسلون برپا شد. گودی معمار مبتکری شد تا با مقام نیرو میکوشید. شکلهایی سراپا عاری از سنت و تا سر حد امکان نزدیک به بی قاعدگی طبیعت بیافریند. او لایههای عظیم سنگ برش خورده را با موجهای بی قرار روی هم نهاد و بر روی هم از بکار گرفتن خط مستقیم خودداری کرد سطوح سنگ همچنان زبر و زمخت رها شدهاند و مانند صخرهٔ فرسایش دیده طبیعی به نظر میرسند. سردرهای ورودی به غارهای فرسایش دیدهٔ دریایی شباهت دارند. ناتورالیسم پرشور، و تلاش برای گریز از هر گونه خشکی مصنوعی به پویایی بی شکل طبیعت هیچگاه گیراتر از این بیان نشده است. کارگودی، خویشاوند معنوی نقاشی و پیکر تراشی اکسپرسیونیستی است.
معماری کلاسیک سراپا تثبیت بود ... راستی را نباید به دیوارها، سقفها و کفهای اتاق بگوییم به عنوان اجزای سازنده یکدیگر که سطوحشان به درون یکدیگر داخل میشوند خود نمایی کنند ... ممکن است شکل ظاهر سطح دستتان را با مفصل بندی ساختمان استخوانها متضاد ببینند. این کمال مطلوب را که از لحاظ استنباطهای معماریش ژرف است ... من ... استقرار مینامم.